استارا
آستارا٨٩ با پریسا رفته بودیم استارا -سرعین -گردنه حیران خیلی هم خوش گذشت اون موقع خیلی پریسا رو دوست داشتی .راستی یه خاطره هم از اون موقع برات بگم .مامانی تو ماشین که میرفتیم من همش شونه دستم بود موهات شونه میکردم این موضوع شده بود برای بقیه مایه خنده بهم میگفتند انقدر شونه نکن موهای این بچه رو سرش زخم شد .به خاطر اب و هوای اونجا هم موهات همش فر میخوردکار من سخت میکرد. ...
بدون عنوان
اینجا خیلی شبیه عکس بچگی های خاله ارزویی (قبر بابا بزرگ مامان ) ...
بدون عنوان
شعر مورچه
اتل متل یه مورچه قدم می زد تو کوچه اومد یه کفش ولگرد پای اونو لگد کرد مورچه ی پا شکسته راه نمی ره نشسته با برگی پاشو بسته نمی تونه کار کنه دونه ها رو بار کنه تو لونه انبار کنه مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی خوب بشه پات الهی ای مورچهی ناز نازی ...
بدون عنوان
خسته شده بودی مامان جون از بس ازت عکس انداختیم ...
بدون عنوان
دایی نمیدونه خودت نگه داره یا کلاهت را ...
روز تولد
ستایشم روز اولین تولدت همه اینجا بودند بابا اکبر.مامان صدیقه عمه هات عموهات دایی مامانی فاطمه حنانه ........خیلی برامون سخت بود باهات عکس بگیریم انقدر شکلک در میاوردیم تا صاف بایستی یا اینکه به دوربین نگاه کنی الن برات یه نمونه اش را میذارم ازعکسات تا ببینی اروم و قرار نداشتی ...